شیرین زبان من
الان که اینها را برایت می نویسم روی کاناپه نشستم. تو پشت سرم یک دستم را گرفتی و روی لبه کاناپه از یک طرف به طرف دیگر می روی!
دیشب با بابا رفتی خرید. اومدی تو ماشین و گفتی: سیزمنی خریدیم! منظور همون سیب زمینی بود البته
عشق منی که وقتی می خوای بگی خطرناکه میگی خطرکانکه!!
امروز ازم پسته خواستی. بهت گفتم: Wanaa eat Pistachio? گفتی: Yes, I want Istachio! :)
گفتم: آلا P ... P ... Pistachio! و تو گفتی: P ... P ... Istachio
شیرین زبانِ کوچک و فهیم منی دخترم.
همزمان نوشت: بهت گفتم آلا بگو سیب زمینی. گفتی سیزمنی و پشت سرش گفتی من نمی تونم!! و من ماندم و شرمندگی از تو.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی