اولین نشانه های زندگی اجتماعی!
هفته پیش رفته بودیم پارک قیطریه. من و تو و صبا!
مشغول بازی بودید و من کنارتون بودم. وارد تونلی شدی که دختر بچه دیگه ای اون سرش بود و داشت سمت تو میومد. نزدیک که شد، بی مقدمه گفتی: سلام. چطوری؟ من آلائم! :)
دخترک چند ثانیه ای نگاهت کرد و اسمش رو گفت. خیلی دوست داشتم این دیالوگ کوتاه بینتون رو.
داری بزرگ میشی دخترکم. عزیز دلم. بابا جونی که می خوابه میری کنارش و آروم نازش می کنی و میگی: بابای قشنگم، بابای عسلم بلند شو
دختر عاطفی و مهربونم خیلی خیلی دوسِت داریم. همه تلاشم برای زندگی بهتر توست شاهدخت زیبا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی